سلام، مرداد 95 یک مغازه اجاره کردیم، این اولین کسب و کارمان بود. سه شریک، هر کدام 2 دانگ. من و جواد و عرفان. جواد شرط گذاشت که فروشندگی با خودش و برادرش باشد. گفتم قبول. و حالا دست در پوست گردو، و حالا جواد تمام سهم را نخواهد و گرنه تصميم به جدایی گرفته اند و ای کاش خودم را وابسته نمیکردم، از خدا ميخواهم که کمکم کنه مثل همیشه کتابهایی که زمستان ۹۸ خوندم
دو راهی تصمیم گیری
2 سال پیش در همچنین روزی
جواد ,حالا ,تصميم ,جدایی ,اند ,گرنه ,و حالا ,تصميم به ,گرنه تصميم ,به جدایی ,و گرنه
درباره این سایت